شهید «جهانگیر پناهنده» | رها کردن بورسیه تحصیلی آلمان برای دفاع از آبادان
به گزارش نويد شاهد چهارمحال و بختياري؛ «طلعت استوارزاده» مادر دانشجوی شهید «جهانگیر پناهنده» ۸۴ ساله در اصفهان ساکن است.
این مادر ۹ فرزند داشته که ۴ فرزند پسرش در سالهای ۳۸، ۴۰، ۴۴ و ۴۵ به دنیا آمدند، جهانگیر فرزند اول و پسر ارشد خانواده در سن ۲۲ سالگی زمانی که ترم ۲ یا ۳ رشته الکترونیک دانشگاه آلمان بود برای دفاع از کشورش به جبهه میرود.
جهانگیر هوش بالایی داشته، نمرات درخشانی در دانشگاه کسب کرده و همین آینده درخشان باعث شده بود تا خانواده با حضور این نخبه در جبهه مخالفت کنند.
همچنین جنگ باعث شده بود که شغل نانوایی پدرش در آبادان خراب شود و مجبور به مهاجرت به شهرکرد شوند، برگشت او از آلمان راه حلی برای مشکلات خانواده بود اما شهید بعد از بازگشت به ایران از آبادان خارج نمیشود.
در جبهه جنگ بودن از هر چیزی برایم مهمتر است
مادرش که امروز حال و روز خوبی هم نداشت و به سختی صحبت میکرد، گلویش را صاف کرد و گفت: پسرش تازه به دانشگاه رفته بود که جنگ شروع شد و جهانگیر با دو ساک دارو برای رزمندگان در جبهه از آلمان برگشت و اصرار برای رفتن به جبهه داشت.
از دیدن او خوشحال ولی متعجب شدیم و علت بازگشت به وطن را از او پرسیدیم که پاسخ داد: در صحنه جنگ بودن از هر چیزی برایم مهمتر است، نمیتوانستم در کشور بیگانه بمانم و ببینم که در اثر این جنگ تحمیلی برادران مسلمانم به خاک و خون کشیده میشوند و مردم بیپناه وطنم به دست ایادی آمریکا و صدام به شهادت برسند.
چگونه میتوانستم آرام زندگی کنم درحالی که خشم و نفرت نسبت به صدام تمامی وجودم را فرا گرفته بود آمدهام تا دوشادوش برادران مسلمان خود و به فرمان حسین زمان خمینی کبیر(ره) علیه کافران در جنگ شرکت کنم و نگذارم که مخالفین جهانی جمهوری اسلامی ما به خیال پوچ و واهی خود برسند و خدای نکرده کوچکترین ضربهای به انقلاب اسلامی ما وارد آورند.
مادر شهید میگوید: هنوز چند روزی از برگشتنش نگذشته بود که آبادان هم زیر رگبار گلوله رفت و نیمههای شب رادیو آبادان اعلام کرد که عراقیها از پل ایستگاه هفت در حال ورود به شهر هستند که ناگهان طنین «اللهاکبر» این سلاح برنده و همیشگی تمام شهر را فرا گرفت.
با شنیدن بانگ «اللهاکبر» شهید جهانگیر با برادرش جمشید به طرف مسجد حرکت کردند تا مسلح شوند و با عراقیها بجنگند بعد از مدتی برگشتند و گفتند حمله دفع شده!
شهید از این که نتوانسته بود رو در روی دشمنان بعثی قرار گیرد و درس عبرتی به آنان بدهد متاثر و ناراحت بود، تا صبح نخوابید و مدام در نمازهایش برای پیروزی رزمندگان اسلام دعا میکرد.
خلاصه اینکه این دانشجوی مهندسی الکترونیک که در آلمان تحصیل میکرد، به هر روشی که میتوانست مادر را راضی کرده و به بهانه تحویل ساکها در فروردین ۶۱ به جبهه اعزام میشود و در نهایت در اولین عملیات تقریباً دو ماه بعد از اعزامش در جبهه خرمشهر به آرزویش میرسد.
پسرانی که باعث افتخار مادر و ایران شدند
زمانی که شنیدم هر چهار پسر این خانواده با هم در جبهههای مختلف برای دفاع از اسلام، وطن و ناموسشان با کفار میجنگیدند از مادر صبور و مقاومشان پرسیدم: نگران از دست دادن هر چهار پسر خود نبودید؟ چطور توانستید رضایت دهید که هر چهار پسر به منطقه بروند؟ که بدون هیچ شک و تردیدی این پاسخ را شنیدم: چهار پسر که کم بود اگر چهار پسر دیگه هم داشتم برای وطن و اسلام میدادم، خدا را شکر میکنم که این اولاد را به من داده تا باعث سربلندی من و کشورم باشند.
به پسرم گفته بودند که آینده درخشانی دارد و جبهه نرود اما جهانگیر گفته بود برای وطنم میروم، فعلا وطنم مهمتر است!
مادر با صدای گرم و دلنشینش ادامه داد: پسرم میگفت که من از طرف دانشگاه به آلمان آمدم تا تحصیل کنم تا بتوانم به وطنم خدمت کنم و امروز بهترین موقعیت است که به کمک ایران بروم.
طلعت خانم ادامه داد: فقط پسر اولم شهید شد و دو پسر دیگرم جانباز هستند یکی شیمیایی و دیگری ترکش در بدن دارد.
مادر شهید چند روز قبل از شهادت پسرش خوابی دیده که صدایی ناآشنا در عالم رویا خبر از داغ فرزند داده و به او گفته: شهید خواهد شد، چند روزی بعد از این خواب خبر شهادت پسر به مادر میرسد.
این مادر مهربان به علت حادثهای که برایش پیش آمده بود خیلی امکان صحبت کردن نداشت و بنده را با لحنی مهربان به سمت پسر بزرگ هدایت کرد، شماره را گرفتم و تماس دوم را با پسر دوم خانواده پناهنده برقرار کردم.
بعد از سلام و احوالپرسی از حاج کوروش ۶۱ ساله، فرزند دوم خانواده سوال اول را در مورد علت ترجیح دادن جبهه به دانشگاه آلمان از سمت برادرش پرسیدم و او چنین پاسخ داد: زمان جنگ ساکن آبادان بودیم و شرایط نامساعد همگان را به فکر دفاع از وطن و خاک انداخته بود مخصوصاً ما که در خط مقدم بودیم.
برادر شهید با بیان اینکه برادرم فرمانده دسته اعزامیاش بود، افزود: از آنجایی که درگیری بالا و امکان شهادت زیاد بود هر کدام از ما در یک جبهه جدا از هم مشغول دفاع بودیم تا اگر یکی شهید شد دیگری بتواند راه او را ادامه دهد که مهمات دسته جهانگیر در جبهه خرمشهر به پایان میرسد و محاصره میشوند و کل دسته به شهادت میرسند.
اما این شهادت مانع از اعزام ما به جبهه نشد و از آنجایی که ما خود در خط دفاع بودیم خیلی از حال هم خبر نداشتیم و سرسختانه مشغول دفاع از وطن بودیم.
برادر شهید از خصوصیات اخلاقی برادرش یاد کرد و گفت: جهانگیر از همه مهرباتر و باهوشتر بود، به فکر خانواده بود و همیشه به پدرم در نانوایی کمک میکرد.
از جنگیدن برای وطن پشیمان نیستیم و امروز دانشجوی رشته حقوق خصوصی هستم تا با مقالهنویسی در جنگ نرم از حق و حقوق کشورم در خلیج فارس دفاع کنم.
سفر به خارج در آن زمان کار سادهای نبود و کمتر دانشجویی برای تحصیل مهاجرت میکرد و برادرم با بهترین رشته و حساب بانکی پر به آلمان که حرف اول صنعت را میزد رفت و هیچ مشکلی برای ادامه تحصیل نداشت اما به محض شنیدن خبر جنگ دفاع از وطن را به ادامه تحصیل ترجیح داد، چند ترم مرخصی گرفت تا بعد از جنگ بازگردد اما گویا قرار بود به درجه بالاتر از مهندسی دست پیدا کند.
جهانگیر برای تحصیل به آلمان رفت تا موقعیت را فراهم کند و ما نیز همراهش شویم تا هر آنچه را که آموختیم برای پیشرفت ایران در کشورمان به کار ببریم اما با شهادتش این مسیر نیمهکاره ماند.
آیندهنگری شهید الگوی دانشجویان شود
برادر شهید در پایان آیندهنگری را ویژگی مهم برادرش دانست و گفت: دانشجویان هنگام انتخاب رشته دقت کنند موضوعی را انتخاب کنند که آیندهشان تضمین و در نهایت این تحصیلات برای رونق و پیشرفت کشور هزینه شود.
پیشرفت رشتههای دیگر از جمله پزشکی مدیون دستگاههای ساخته شده در این رشتهاند و شهید با هدف خدمت به ایران الکترونیک را انتخاب کرد که اگر کس دیگری جای او بود به هیچ وجه از این موقعیت نمیگذشت.
انتهای گزارش با وصیتنامه این شهید گرانقدر مزین شده است: «ملت عزیز پیام من به شما این است که در همه لحظات پیرو خط اصیل حزب الله باشید و به دوستان و آشنایانم اشاره میکنم که بیش از پیش بسیج، هیئتها و مساجد را فعال بگردانند و بر روی بچههای محل باید کار کرد. نه آنکه آنها را دفع کرد؛ اسلام هیچ وقت به ما اجازه چنین برخوردهایی را نمیدهد.
سعی کنید به شیوه درست و اصولیش و با راهنمایی روحانیون و بزرگان به حل مشکلات بپردازیم. مسئله دیگر کسب علم توام با تزکیه و تقواست که لازمهاش شناخت و درک و دلسوزی برای انقلاب و اسلام و قرآن است».
منبع: فارس